اسماعیلیه و علوم قرآنی

پدیدآورمحمد بهرامی

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیفقها

share 1747 بازدید
اسماعیلیه و علوم قرآنی

محمد بهرامی
اسماعیلیه یا باطنیه در متون فرقه شناسی و كلامی یك از فرقه های شیعی به شمار می آید. این گروه امامت را حق اسماعیل فرزند ارشد امام صادق(ع) و محمد بن اسماعیل و فرزندان ایشان می دانند.
در نظام فكری اسماعیلیه وجود امام در هر عصر و زمانی ضروری است و نمی توان بدون امام به حقیقت ره برد و به سعادت و رستگاری رسید. براین اساس شاخه نزاریه از اسماعیلیان در عصر حاضر «آقا كریم» را به عنوان چهل و نهمین امام خویش می شناسند.
در طول تاریخ اسلام، جریان سازی های بسیاری انجام گرفته، در نتیجه چالشهای عظیم و متعدد و متنوعی رخ داده و افراد، گروه ها و اقشار مختلفی آسیب دیده و ناگزیر از ترك صحنه گشته اند.
یكی از این جریان سازی ها درباره اسماعیلیان به سامان رسیده است. افراد خاصی كه از نظر فرقه ای به اشاعره وابسته اند به عنوان جریان سازان اصلی، تبلیغات سهمگین و گسترده ای را علیه باطنیان سازمان دهی كرده و آنها را به عنوان مرتد، ملحد، كافر، بدتر از مشركان و… جلوه داده اند. مهم ترین عوامل دشمنی و هجمه های بی امان این عده بر ضدّ اسماعیلیه عبارتند از:
1. ناآشنایی با باورهای مذهبی و نظام فكری و اعتقادی باطنیان.
2. تعصبات مذهبی و به چالش كشیدن غیرمستقیم باورها و اصول بنیادین شیعه در قالب و پوشش نقد مبانی اسماعیلیه.
3. دشمنی با دولت فاطمیان كه تنها دولت شیعی بود و دولتمداران و بنیان گذاران آن رهبران اسماعیلیه بودند.
4. ستیزه جویی با نخبگان و فرهیختگان دولت فاطمیان كه بیشتر ایرانی بودند و در تصمیم گیری های سیاسی بسیار نقش داشتند و ایده پرداز مسائل مذهبی اسماعیلیه بودند.
سوگمندانه برخی از فرقه های اسلامی نیز تحت تأثیر تبلیغات منفی این گروه قرار گرفته و غافل از عوامل یادشده موج جدیدی به راه انداختند و اسماعیلیان را به عزلت گزینی و پنهان كاری وادار ساختند.
بیشترین هجمه هایی كه تاكنون بر پیكر خسته و ناتوان باطنیان فرود آمده و ایشان را بیش از پیش منفعل ساخته به محور اندیشه های قرآنی آنها و به ویژه مسأله تأویل و نحوه تأویل است. دشمنان اسماعیلیه، آنها را فاقد دانشهای قرآنی و یا پشتوانه قرآنی و عقلی در دیدگاه های قرآنی معرفی می كنند و در این راستا از یادكرد نظریات قرآنی ایشان به صورت مستقل و یا در كنار باورهای سایر قرآن پژوهان و مفسران فرقه ای اسلامی اجتناب می كنند؛ در صورتی كه در میان باطنیه، دانشمندان بزرگی چون قاضی نعمان، سجستانی، حمید الدین كرمانی، مؤید شیرازی و… دانشهای قرآنی را به بحث نشسته اند و مبانی و مستندات قرآنی و عقلی نظریات خود را مطرح می كنند و از خرده گیری های ستیزه جویان پاسخ می گویند. بنابر این شایسته است در این نوشتار به طرح دیدگاه های قرآنی اسماعیلیه بنشینیم و نشان دهیم این گروه مانند سایر فرقه های اسلامی در زمینه قرآن و دانشهای قرآنی حرف های زیادی برای گفتن دارند. نیز در این بخش دیدگاه های اسماعیلیه در زمینه علوم قرآنی را یادآور می شویم، و در شماره آینده دیدگاه های ایشان در زمینه تأویل و مثل و ممثول را خواهیم آورد.
لازم به یاد است كه در این پژوهش تمام اندیشه ها برگرفته از متون اصلی فرقه باطنیه است و هیچ نظریه ای برگرفته از آثار مخالفان یا نقادان اسماعیلیه نیست. البته در میان ایشان، گروهی با اندیشه ها و برداشتهای خاص راهی دیگر پیمودند و تمامی اسماعیلیه را مسأله دار ساختند. پژوهش در این زمینه را به مجالی دیگر وا می نهیم تا بایسته ها را به بحث و بررسی نشینیم و در علل كج روی آن گروه بیشتر سخن گوییم.
پژوهش در افكار و باورهای قرآنی باطنیان نتایج بسیاری دارد، برخی از نتایج سودمند و كاربردی آن عبارتند از:
1. بسیاری از چالشهای موجود در حوزه معرفت دینی از جهت محتوا و شكل بی شباهت با كنش و واكنش های فكری پیشینیان نیست. بنابراین با شناخت نظریات دانشمندان اسماعیلی و عبرت از توان سوزی ها و الهام از پرسش و پاسخها و تحلیل محتوایی این گفتمانها، می توان از غلتیدن در چالشها و فرو رفتن در گردابها حذر كرد و توان و نیروها را در زمینه های دیگری هزینه كرد.
2. آشنایی با پیشینه بسیاری از طرحها و اندیشه هایی كه امروزه نوآوری خوانده می شود اما پیش از این در جهان اسلام تجربه شده و در فرایند آزمون و خطا قرار گرفته است.
3. شناخت استعدادها و مسائلی كه در نتیجه پنهان كاری و محدودیتها در شمار ناشناخته ها آمده است و زمینه ساز دشمن پروری ها قرار گرفته است.
4. فراهم ساختن بستر مناسب برای عرضه مجموعه باورها و اندیشه های قرآنی شیعه و فرقه های زیر مجموعه آن و تأثیر این دیدگاه ها در گسترش و عمق بخشی به دانشهای قرآنی و مقایسه آن با دستاوردهای دیگر فرقه های اسلامی.
5. امكان مقایسه باورها و اندیشه های قرآنی اسماعیلیه با اندیشه های جدید هرمنوتیكی به خصوص هرمنوتیك هایدگر و گادامر.

دلیل نامگذاری قرآن

كتاب آسمانی مسلمانان نامها و صفات چندی به خود گرفته است، برخی از مفسران و قرآن پژوهان با الهام از آیات، ده نام برای قرآن آورده اند. مهم ترین و مشهورترین نامهای قرآن عبارتند از: فرقان، قرآن، كتاب، تنزیل، ذكر.
وجه تسمیه كتاب آسمانی مسلمانان به قرآن، فرقان، كتاب و… در برخی مآخذ و منابع قرآنی و تفسیری آمده است؛ در تعدادی از آنها وجه تسمیه با توجه به خود واژه توضیح و تبیین شده است و در بعضی اندیشه و یا باورهای مذهبی و شخصی قرآن پژوه در تحلیل وجه تسمیه تأثیرگذار است.
اسماعیلیان در شمار قرآن پژوهانی هستند كه با رویكرد معنی شناسی و در قالب نظام فكری خود به بحث نشسته و به نوعی همخوانی و همسویی میان معنای واژه و اندیشه های مذهبی خویش دست یازیده اند.
در «المجالس المستنصریه» پس از آن كه علی(ع) قرین قرآن و قرآن قرین امیرالمؤمنین(ع) معرفی شده می خوانیم:
«وجه تسمیه كتاب كریم به قرآن، نزدیكی آن به عترت است، چنان كه این مدعا در سخن پیامبر آمده است: «انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی، فإنّهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»، پس برابر این گفتار، قرآن قرین هر یك از ائمه اطهار است. ائمه ای كه ذریه رسولند، مردم را دعوت به احكام قرآن می كنند، در جهت اظهار آن می كوشند و حلال و حرامش را برای مردم بیان می كنند. و پر واضح است كه هر یك از دو قرین سزاوار اسم مقارنه است به آن جهت كه با قرین دیگر نزدیك است. بنابراین كتاب خدا قرآن نامیده شد به جهت نزدیكی آن به امام هر زمانی، زیرا قرآن درباره آنچه در آن نهفته است ساكت است و به همین جهت خداوند آن را قرین كسی قرار داد كه آن را به سخن آورد و غرائب آن را بازگوید.
و در تأویل آمده كه امام مانند قرآن است، زیرا امام قرین قرآن است، قرآن معجزه و فضیلت اوست؛ چنان كه فضیلت پیامبر است. و اشاره شده به علی(ع) كه ایشان قرآن كریم است.»1
ناصر خسرو قبادیانی داعی اسماعیلیه نیز از جمله اسماعیلیانی است كه با توجه به الفاظ و در قالب نظام فكری و چارچوبه مذهبی اسماعیلیان در تأویل واژه قرآن می كوشد. او می نویسد:
«قرآن چهار حرف است، دو از او به یكدیگر پیوسته، چو: «ق» و «را»و دو از او از یكدیگر جدا چون: «الف» و «نون» و این قرآن از قرین گرفته اند، پس لازم آید كه قرآن از چهار قرین گذشته است كه به خلق رسیده است. پس از آن چهار، دو از او مركب اند چون «قر» و دو از او بسیط چون «آن»، وما قرآن را از دو مركب یافتیم و آن دومركب مر قرآن را از آن دو بسیط یافته بودند، و آن دو مركب ناطق و اساس او كه قرینان یكدیگرند و مركبانند از جسد و نفس، همچون این دو حروف نخستین كه مركب شده است اندر لفظ قرآن، چون «قر». و این دو مركب بدان در بسیط تمام آید، همچنان كه قرآن به آن الف و نون تمام است. پس الف و نون مثال است بر عقل و نفس كه ناطق و اساس را تأیید اندر تألیف از ایشان است و ایشان مركب نیستند و بسیط اند؛ همچنان كه این دو حرف مركب نیستند، و الف دلیل است بر عقل كه از او همه حرفها جداست كه چون نویسنده بدو رسد خطش بگسلد از بهر آن كه الف را از زبر سوی به عقل پیوسته است و عقل از زبرسوی به چیزی دیگر پیوسته نیست و نون دلیل است بر نفس كل بدانچه خطی است سربه سرفراز خواهد آوردن و هنوز نیاورده است، همچنان كه حال نفس كل به فایده گرفتن از عقل كل همین به درجه عقل كل خواهد رسیدن و هنوز نرسیده است.
همچنین اندرین جا متن شمردن حروف؛ حرف نون اول نون است و آخر هم نون است دلیل است كه هر آخر چون اول خویش خواهد شد، و اول عقل است و آخر نفس است، و نفس چون عقل خواهد شدن و از این چهار حرف، نخستین قاف است و آن دلیل است بر اساس كه مؤمن ازو به ناطق راه یابد و بشناسد مرو را، و «را» دلیل ناطق است. و قاف به حساب جمل صد باشد و راء دویست باشد؛ یعنی كه ناطق خداوند دومرتبه است؛ یكی تأویل و دیگر تألیف، و اساس خداوند یك مرتبه است كه آن تأویل است و ناطق را مرتبه نری است اندر عالم دین، و اساس را مرتبه مادگی است اندرعالم دین، چنان كه خدای تعالی گوید قوله تعالی: «للذكر مثل حظّ الأنثیین» همین گوید مر نران را نصیب هم چند دو ماده است. و الف دلیل عقل است به حساب یكی است؛ یعنی كه عقل علت همه بودنی هاست، همچنان كه یكی علت همه عددهاست. و نون دلیل نفس است كه پدیدآرنده چهار طبایع است، و موالید پنجم آن همچنان كه نون پنجاه باشد كه آن پنج عقد است. و «قاف» و «را» از قرآن بر مثال عمل است كه آن نصیب جسد است مركب است و الف و نون از قرآن بر مثال علم است كه آن نصیب نفس بسیط است.»2

نزول قرآن

یكی از دانشهای مهم قرآنی بحث نزول قرآن است. این دانش از جمله محورهای اختلافی فرقه های اسلامی به خصوص شیعه و اهل سنت است. در ذیل این عنوان مباحث متعدد و گوناگونی در منابع قرآن پژوهی به بحث گذاشته می شود؛ یكی از آن مباحث بحث فترت وحی است. در فترت وحی گروهی اصل فترت را منكرند و در برابر بعضی فترت را باور داشته و در مدت آن با یكدیگر اختلاف دارند. اسماعیلیه از جمله فرقه هایی هستند كه فترت وحی را می پذیرند و ادعا می كنند فترت وحی، چهل روز بود و در این مدت پیامبر از سوی یهودیان و منافقان اذیت و آزار می شدند تا اینكه پس از 40 روز جبرئیل نازل شد و سوره والضحی را بر پیامبر خواند:
«كما روی أنّ النبی(ص) كان ینقطع الوحی عنه أیاماً، فكلّما سئل عن شیء فیقول: حتی تأتینی جبرائیل، فربما أبطأ علیه، فیتكلّم المنافقون بالطعن علیه و یؤذونه بذلك، و كما روی أنّ الیهود سألته عن أنباء أصحاب الكهف، فقال لهم: أخبركم بهم غداً و لم یستثن، فامتحنه الله بذلك، و احتبس الوحی عنه أربعین یوماً و كان الیهود تطالبه بذلك، و هو یقول یأتینی جبرائیل. فلما طال ذلك قالت الیهود، قد ودّعه صاحبه و قلاه، فحزن رسول الله(ص)، فنزل جبرائیل و أنزل علیه سورة و الضحی و قال فیها: «ما ودّعك ربّك و ما قلی».»3
یكی دیگر از مباحث زیر مجموعه نزول قرآن، بحث درباره اولین آیات است كه به قلب پیامبر نازل شد. گروهی سوره فاتحه را نخستین سوره ای می دانند كه بر پیامبر نازل شده، عده ای سوره مدثر را نخستین سوره می شناسند و بسیاری از جمله اسماعیلیه، پنج آیه نخست سوره «اقرأ» را از اولین آیاتی می دانند كه در كوه حرا بر قلب پیامبر نازل شد.4
از جمله مباحث نزول قرآن، بحث تنزلات قرآن است؛ دراین بحث اسماعیلیه نگاه خاصی به وحی و جبرئیل دارند و باورهای ایشان با دیگران متفاوت است.
وحی از دریچه های مختلفی تحلیل شده، گروهی وحی را تحلیل عقلانی كرده، عده ای تحلیل جامعه شناسانه، بعضی روان شناسانه و تعدادی وحی را به وحی تحلیل كرده اند. تحلیل اسماعیلیان از وحی، نشان از قرابت باور ایشان با تحلیل عقلانی فلاسفه دارد.
در نگاه اسماعیلیه جبرئیل موجودی جداگانه، تجسّم یافته و مركب از جسم لطیف یا كثیف نیست، بلكه چنان كه آیات قرآن مانند «فأرسلنا الیها روحنا فتمثّل لها بشراً سویاً»و «و لوجعلناه ملكاً لجعلناه رجلاً» می گوید: ملائكه جسم نیستند و به اجسام شباهت ندارند. بنابراین آنچه بر پیامبر آیات را نازل كرده است و در عرف جبرئیل نامیده می شود در حقیقت همان عقل پیامبر است كه خاستگاه شكل گیری آن معارفی است كه پیامبر از آنها به قرآن تعبیر می كند.
علی بن محمد ولید، دانشمند برجسته اسماعیلیه در راستای اثبات باور اسماعیلیه به آیات قرآن استدلال می كند؛ او ادعا می كند خداوند در قرآن چگونگی نزول قرآن را بر قلب پیامبر روشن ساخته است. در آیات «نزل به الروح الأمین. علی قلبك لتكون من المنذرین. بلسان عربی مبین» خداوند خبر می دهد كه وحی را بر قلب پیامبر القا كرده است؛ نه بر سمع ایشان، و از پیامبر خواسته است این وحی را به زبان عربی برای كسانی كه او پیامبر ایشان است بیان كند چنان كه خداوند فرموده: «و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه». پرواضح است كه خداوند به تورات و انجیل بر موسی و عیسی وحی كرد و آنها تورات و انجیل را به زبان قوم خویش یعنی عبرانی و سریانی درآوردند و گفته های خویش را اخبار مراد خداوند خواندند. این مطالب نشان می دهد كه آنچه بر قلب انبیای الهی نازل شده است معانی بود، و پیامبران خود آن معانی را در قالب الفاظ عربی و عبرانی و سریانی درآورده اند.5
به اعتقاد اسماعیلیه نام گذاری آنچه پیامبران خود ساخته اند به «كلام الله» مَجاز نیست، بلكه عین حقیقت است، چنان كه در مثالهای عرفی چنین است. اگر پادشاهی كه خود با لغات بسیاری آشناست به گروهی كه از نظر لغت با یكدیگر اختلاف دارند دستوری دهد و آنها هر یك با لغت خود آن دستور را بسازند و مطرح كنند، نمی توان این لغات متفاوت را كلام خدا ننامید، بلكه هر یك از این لغات، به حقیقت كلام خدا خوانده می شود.6
ناصر خسرو نیز در بحث «قرآن گفته خداست یا آفریده او» ادعا می كند قرآن پیش از نزول بر پیامبر مخلوق نبود، اما پس از تصرف پیامبر و تبدیل آن به كلمات و حروف و… مخلوق گشت:
«و گوییم كه قرآن آفریده است؛ بدین روی كه امروز در مصحفها نوشته شده است. سوره هاست مركب از آیات، و آیتها مركب است از كلمات، و كلمات مركب است از حروف. و چیزی كه او مركب باشد از چیزهای بسیار او مخلوق باشد، پس امروز آنچه در مصحفها نوشته است مخلوق است، و چون بر دل رسول (ص) فرود آمد مخلوق نبود، و لكن چون رسول، به فرمان خدای مر آن را به زبان تازی بگفت مخلوق گشت، از بهر آن كه رسول مخلوق بود و مخلوق جز بر مخلوق قادر نشود. اگر امروز قرآن مخلوق نیستی خلق بدان قادر نشدی و بدان واقف نبودی پیش از آن كه رسول، مرقرآن را به زبانهای تازی بگفت مر آن را به نفس صاف خود پذیرفته بود و بسیط بی حروف و بی كلمات بود، امروز مخلوق است.»7
بحث وحیانیت آیات قرآن امروزه نیز از مباحث مهم و توان سوز در حوزه معرفت دینی است. گروهی از مفسران، قرآن پژوهان و كلام نویسان از وحیانیت آیات قرآن سخن می گویند و برای اثبات نظریه خویش دلایلی می آورند. در برابر، عده ای الفاظ و واژگان آیات قرآن را وحی الهی نمی دانند و از مجموعه ای از آیات برای درستی باور خویش سود می برند. دلایل این گروه همان دلایلی است كه فرهیختگان اسماعیلیه در حدود هزار سال پیش ارائه كرده اند و نحوه استدلال ایشان نیز عیناً همان است.

اعجاز قرآن

یكی دیگر از دانشهای قرآنی كه در آثار و متون بر جای مانده از اسماعیلیان بسیار مورد توجه است بحث اعجاز قرآن است. پیامبر اسلام برای اثبات نبوت خویش معجزات بسیاری آورد، در برخی از تفاسیر، هزار معجزه برای پیامبر آمده است. از میان این معجزات تنها معجزه جاوید پیامبر قرآن است؛ قرآن از جهاتی معجزه است؛ برخی تا 28 وجه برای اعجاز قرآن شمارش كرده اند.
در نگاه اسماعیلیه قرآن از جهت برهان، حجت، دلالت و بیان از بزرگ ترین و روشن ترین و ثابت ترین معجزات پیامبر است. برخی از وجوه اعجاز قرآن در نگاه اسماعیلیه عبارتند از:

الف. فصاحت و بلاغت و معانی آیات

یكی از وجوه اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت آیات قرآن است، ویژگی كه به الفاظ و واژگان قرآن باز می گردد. این جهت اعجاز از سوی بسیاری از قرآن پژوهان امری مسلم است. اما از سوی برخی از دانشمندان معتزله الفاظ قرآن در حد معجزه نیست. نظّام معتزلی از بزرگان معتزله و رئیس فرقه نظّامیه اعجاز قرآن را در صرفه بودن قرآن می دانست؛ به باور او الفاظ و فصاحت و بلاغت قرآن به گونه ای نیست كه دیگران از آوردن مانند آن ناتوان باشند؛ افرادی می توانند مانند قرآن بیاورند، ولی خداوند بر اساس «صرفه» ایشان را از آوردن مانند قرآن باز می دارد. نظّام و حسن بن صبیح معانی قرآن را وجه اعجاز قرآن می دانستند.
اسماعیلیان دیدگاه میانه ای را مطرح كردند بر اساس این دیدگاه قرآن از جهت الفاظ و واژگان معجزه است، اما این جهت از اعجاز در حق عرب زبانان است و در حق عجم كه اكثریت را تشكیل می دهند الفاظ معجزه نیست.
رویكرد اسماعیلیه بر نفی اعجاز قرآن برای عجم، از آن جهت است كه به باور ایشان معجزه بایستی برای مخاطبان قابل فهم و درك باشد و چون عجم با لغت عربی و زیبایی سازی آن بیگانه است، بنابراین الفاظ آیات برای آنها امری خارق العاده نخواهد بود و از وجوه اعجاز قرآن به شمار نخواهد رفت.
این نگرش، دانشمندان اسماعیلی را ناگزیر ساخته به معنای آیات كه همان تأویل اسماعیلیه است توجه كنند و معانی آیات قرآن را به عنوان معجزه كامل و جامع معرفی كنند.8
بنابراین در باور باطنیه، اعجاز قرآن تنها در الفاظ قرآن نیست، بلكه معانی آیات نیز از وجوه اعجاز قرآن به شمار می آید با این تفاوت كه اعجاز قرآن جامع نیست و تمام افراد را در بر نمی گیرد، اما معانی آیات در حق همه افراد از عجم و عرب و هر صاحب شعوری معجزه است و هیچ كس نمی تواند مانند آن بیاورد. افزون بر آن، این معانی بر خلاف الفاظ نسخ پذیر نیست و در شمار منسوخات قرار نمی گیرد.
مؤید شیرازی از داعیان برجسته اسماعیلیه در این زمینه می گوید:
«ان كان اعجاز القرآن لفظاً * * * و لم ینل معناه منه حظّاً
صادفتم معقوده محلولا * * * من أجل أن أنكرتم تأویلا»9
شیخ الرئیس نیز این باور اسماعیلیه را مطرح می كند و اعجاز قرآن را در تأویل آیات می داند، نه در تنزیل آن.10
بر این اساس برخی از اسماعیلیان در نقد مخالفان قرآن و ادعای ایشان بر امكانِ آوردن ِمانند قرآن، اعجاز قرآن را و مَثَل قرآن را در آیات تحدّی، محتوای آیات قرآن می دانند كه بیشترین نفع دنیوی و اخروی را برای مخالفان خود دارد و از این جهت امكان آوردن هیچ چیزی مثل قرآن وجود ندارد.
این گونه موضع گیری ها از سوی اسماعیلیه نشان می دهد آنها مانند نظّام معتزلی و عیسی بن صبیح اعجاز قرآن را در الفاظ و واژگان یا به اصطلاح فصاحت و بلاغت آیات نمی دانند؛ چندان كه اگر آنها فصاحت و بلاغت قرآن را از وجوه اعجاز قرآن به شمار می آوردند مانند قرآن پژوهانی كه فصاحت و بلاغت را معجزه قرآن می دانند مَثَل قرآن را در آیات تحدی، مَثَل قرآن در فصاحت و بلاغت تعریف می كردند؛ نه در نفع اخروی و دنیوی.
ابوحاتم رازی می نویسد:
«مثل قرآنی كه پیامبر درخواست داشتند و در آیاتی چون «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله و لوكان بعضهم لبعض ظهیراً» آمده است، مثل قرآن در منافع دنیوی و اخروی است، نه آنچه مخالفان قرآن در نظر دارند و شعر شاعران و خطبه های بلغا را افضل از قرآن می خوانند.»11

ب. خبرهای غیبی

یكی دیگر از وجوه اعجاز قرآن در نگاه اسماعیلیه خبرهای غیبی قرآن است. خبرهای غیبی قرآن دو گروه هستند؛ برخی از خبرهای غیبی قرآن در زمان حیات پیامبر رخ داده است؛ مانند آیه های زیر:
ـ «لقد صدق الله رسول الرؤیا بالحق لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء الله آمنین محلّقین رؤوسكم و مقصّرین لاتخافون فعلم ما لاتعلموا فجعل من دون ذلك فتحاً قریباً».
این آیه شریفه خبر از فتح مكه می دهد.
ـ «الم. غلبت الروم فی أدنی الأرض و هم من بعد غلبهم سیغلبون. فی بضع سنین… و یومئذ یفرح المؤمنون بنصرالله»
این آیه از پیروزی رومیان بر فارسیان حكایت دارد.
ـ «وعد الله الذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الأرض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكّننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لایشركون بی شیئاً»
وعده این آیه شریفه نیز در زمان حیات خود پیامبر تحقق یافت.
ـ «سیهزم الجمع و یولّون الدبر»
این آیه از پیروزی مسلمانان بر مشركان در جنگ بدر خبر می دهد.
جریان اسراء و معراج در آیه نخست سوره اسراء، انشقاق قمر در آیه یكم سوره قمر و… از دیگر آیاتی است كه خبر از غیب می دهد.
یكی دیگر از وجوه اعجاز قرآن، آن است كه آورنده قرآن امّی بوده است:
«و ما كنت تتلو من قبله من كتاب و لاتخطّه بیمینك إذاً لارتاب المبطلون»
پیامبر با وجود امّی بودن و اینكه پیش از وحی نه كتابی خوانده بود و نه چیزی نوشته بود قرآن را آورد.12
اخوان الصفا اعجاز قرآن را در كارآیی آن برای تمام افراد با توانایی های متفاوت می دانند. آنها معتقدند قرآن برای مرد و زن و عالم و جاهل، كودك و بالغ، غنی و فقیر و… كارآیی دارد و همگی آنها می توانند از قرآن بهره مند شوند.13

تحریف قرآن

تمامی فرقه های اسلامی تحریف قرآن را منكرند. فرقه اسماعیلیه نیز از جمله گروه هایی هستند كه تحریف را به هر دو شكل آن، یعنی تحریف به كاستی و یا افزونی منكرند، اما در بحث تحریف، آنها تحریف را به دو قسم تقسیم می كنند: 1. تحریف الفاظ 2. تحریف معنی.
در قسمت اول، منكر تحریف هستند؛ ابوحاتم رازی می نویسد:
«در قرآن هیچ گونه تغییری و تبدیلی و كاهشی و افزایشی صورت نگرفته است؛ زیرا نقل قرآن بر خلاف خبرهایی كه یك یا دو یا سه نفر نقل می كنند، متواتر است، و امكان بروز كاهش و افزایش در آیات نیست. آیات قرآن را چنان كه مسلمانان می شنیدند كافران نیز می شنیدند، قصه های قرآن در منظر و مرآی كفار قریش و اهل كتاب بود و حقیقت این آیات پس از نزول قرآن بروز و ظهور می یافت و راستی ادعای پیامبر و سخنان او اثبات می شد. سپس قرآن را با این ویژگیها تمام امّت نقل می كردند؛ در نتیجه در آیات قرآن هیچ گونه تغییری چه به كمی و چه به زیادی رخ نمی داد.»14
هر چند تحریف الفاظ قرآن در نگاه اسماعیلیه باطل است، اما تحریف معنوی آیات و فهم نادرست آیات كه نوعی تحریف است كاملاً پذیرفته شده است. مؤید شیرازی می گوید:
«مسلماً در آیات قرآن تحریف رخ داده است، اما این تحریف در الفاظ و واژگان نیست، بلكه در معنایی است كه غرض سخن است؛ برای نمونه در آیه شریفه «و كذلك جعلناكم امّة وسطاً لتكونوا شهداء علی الناس و یكون الرسول علیكم شهیداً» تحریف صورت گرفته است و عده ای «امة وسطاً» را كسانی می دانند كه «لااله الا الله» می گویند، در صورتی كه «امّة وسطاً» ائمه هستد. و همچنین هر كسی اهل مباهله در آیه شریفه را تمام مردم بداند آیه را تحریف كرده است:
«فمن حاجّك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم ثمّ نبتهل»(آل عمران/67).»15
در همین راستا علمای اسماعیلیه، فقهای مذاهب را تحریف گران آیات می خوانند و ایشان را به بدفهمی آیات قرآن متهم می كنند، هر چند ادعا می كنند فقها الفاظ قرآن را درست فهمیده اند. مؤید شیرازی می گوید:
«و هو الذی قد حرّف الكتابا * * * عن وجهه و جانب الصوابا
یثبت شیئاً لیس فیه فیه * * * و حكم آی اُحكمت ینفیه»16

نسخ

نسخ در نگاه اسماعیلیه به «انقضاء مدة الشیء المتعبد به» تعریف شده است.17
در باور اسماعیلیان نسخ در میان شرائع آسمانی رخ داده است و هر یك از شریعتها شریعت پیش از خود را نسخ می كند. اسماعیلیه عصر فاطمیان از میان شرائع الهی تنها شریعت آدم را ناسخ نمی دانند؛ زیرا پیش از آدم(ع) شریعتی نبود تا شریعت او ناسخ آن خوانده شود. و هم چنین شریعت پیامبر منسوخ نیست؛ زیرا پس از پیامبر اسلام شریعتی كه بتواند ناسخ آ باشد وجود ندارد. بنابراین شریعت آدم منسوخ است، شریعت نوح ناسخ و منسوخ، شریعت ابراهیم ناسخ و منسوخ، شریعت موسی ناسخ و منسوخ، شریعت عیسی ناسخ و منسوخ و شریعت پیامبر اسلام تنها ناسخ است.18
هر چند در عصر فاطمیان، شریعت پیامبر منسوخ خوانده نمی شد، اما درعصر پس از فاطمیان گروهی شریعت محمد بن عبدالله را نیز به شریعت اسماعیل بن صادق منسوخ می دانند.؛چه اینكه در نظام فكری اسماعیلیه هفت ناطق وجود دارد كه همگی دارای شریعت هستند: آدم(ع)، نوح(ع)، ابراهیم(ع)،موسی(ع)، عیسی(ع)، محمد(ص) و اسماعیل بن صادق.
ابوحاتم رازی معتقد است رخداد نسخ در میان شرائع، جهت امتحان مردم و میزان پایبندی ایشان به شریعت و اوامر الهی است، تا به این وسیله مطیع از عاصی بازشناخته شود. 19 علی بن محمد ولید دانشمند دیگر اسماعیلیه حكمت نسخ را در نظر داشت مصالح امّت می داند.20
مقوله نسخ چنان كه در شرائع الهی مطرح است و رخداد آن مورد پذیرش همه فرقه های اسلامی است در میان سخنان ائمه نیز امكان وقوع دارد:
«و آنچه در نسخ ادیان بعض از پیغمبران گفتیم و لیكن نسخ ائمه سابق تواند بود و بسیار واقع شده و این چنان بود كه بعضی از ائمه و انبیاء بر حكمت و صلاح زمان خودشان به طریق چند خاص عمل كرده باشند، و بعد از آن یكی از ایشان هم بنابر حكمت و صلاح خود خلاف آن وضع سابق عمل كند. و هریك از آن دو وضع مخالف را در زمانه خود باید دانست به مقتضای فرمانی كه در هر زمان نازل شد باید عمل نمود تا مؤمن و متابع باشی چنان كه در كلام مجید یادكرد، كه «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله…» و از زمره مخالفان و منافقان كه خدای تعالی خبر داده كه «بل هم أضلّ سبیلاً» نباشی نعوذ بالله منها.»21
اسماعیلیه امكان نسخ آیات قرآن را می پذیرند، اما نسخ آیات را تنها به آیات قرآن می دانند و سنت را به جهت سازگاری با قرآن، ناسخ نمی دانند و از آیات و روایات در اثبات مدعای خویش سود می برند:
«و إذا بدّلنا آیة مكان آیة و الله أعلم بماینزّل قالوا إنّما أنت مفتر بل أكثرهم لایعلمون»
نحل/101
و هنگامی كه آیه ای را به آیه دیگر مبدل كنیم و خدا بهتر می داند چه حكمی را نازل كند، آنها می گویند: تو افترا می بندی، اما بیشترشان نمی دانند.
«ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها ألم تعلم أنّ الله علی كلّ شیء قدیر»
بقره/106
هر حكمی را نسخ كنیم و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم بهتر از آن یا همانند آن را می آوریم. آیا نمی دانستی كه خداوند بر همه چیز توانا است.
و قال النبی(ص) فی خطبة الوداع: «لایقولن علی أحد منكم ما لم أقله، فإنّی لم اُحلّل إلاّ ما أحلّه الله فی كتابه، و كیف اُخالف كتاب الله و به هدانی و علی اُنزل؟»
«براین اساس هر سخنی كه از پیامبر نقل می شود نخست باید به قرآن عرضه شود و تنها پس از سازگاری با قرآن پذیرفته شود. نمی توان آنچه را به پیامبر منسوب است سخن آن حضرت دانست، چه آن كه ممكن است ناقل از مشركان باشد كه خود را در پوشش مؤمنان درآورده است و یا از منافقان و دنیاپرستان و هواپرستان و… باشد.»22
هر چند برخی از دانشمندان اسماعیلیه رخداد نسخ در قرآن را می پذیرند، اما گروهی به كلی منكر آیات منسوخ در قرآن هستند؛ سجستانی از بزرگان اسماعیلیه می گوید: در آیات قرآن منسوخ وجود ندارد و مردم موظفند تمام آیات قرآن را به كار ببرند و به آنها متدین باشند، در صورتی كه بنا بر قول به نسخ، در آیات قرآن آیاتی وجود دارد كه قراءت آنها و تدین به آنها ضروری نیست، زیرا آیات منسوخه آیاتی هستند كه فوائد و معانی آنها از بین رفته و آیات دیگری كه از جهت حكمت و بیان بهتر از آنهاست جایگزین شده است.23

تفسیر قرآن

باطنیان بر خلاف گروهی كه آیات قرآن را نیازمند تفسیر نمی دانند، قرآن را نیازمند تفسیر می دانند. در نگاه آنها آیه شریفه زیر بیانگر نیاز قرآن به تفسیر است.
«و أنزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزّل الیهم و لعلّهم یتفكرون»
خلفای فاطمی كه امامان اسماعیلیه هستند بسیار در حفظ قرآن و زدودن شبهه ها از قرآن تلاش داشتند؛ آنها كه خود با تفسیر آیات آشنا بودند و بزرگانی چون نعمان، تفسیر بایسته قرآن را از آنها جویا می شد، بر نحوه صحیح تفسیر آیات نظارت داشتند.
برای نمونه نعمان به دستور منصور، تمامی آنچه را عامه از قرآن نمی دانند شناسایی كرد و از اشكالات آنها پاسخ داد. او كه نخست از خواسته منصور حیرت كرده بود و باور نداشت متدینین به دین اسلام چیزی از آیات قرآن را انكار كنند وقتی شروع به تحقیق كرد خواسته منصور را به حق دید و از اول قرآن تا پایان سوره نساء 600 ورق در آنچه را عامه از قرآن نمی دانند مطرح ساخت و از آنها پاسخ داد. با درگذشت منصور، كار نعمان متوقف ماند.24
معز، امام دیگر اسماعیلیه دردوره فاطمیان سوره حمد را تفسیر كرد. اوكه در تفسیر آیات قرآن تبحر داشت مرجع پاسخگویی به سئوالات مفسران عصر خویش بود.25
یكی از روشهای تفسیری اسماعیلیه و یا به عبارتی تنها روش تفسیری باطنیان تفسیر روایی است؛ براین اساس اسماعیلیه تنها پیامبر و وصی او را شایسته برای تفسیر می دانند و مفسران را در تفسیر آیات قرآن به سخنان ائمه ارجاع می دهند.
برای نمونه قاضی نعمان در جای جای كتاب شرح الاخبار، آیات را به روش تفسیر روایی، تفسیر می كند و حسن صباح داعی بزرگ اسماعیلیه به جرم آن كه تنها امام را شایسته برای تفسیر می دانست به دستور قاضی «میافارقین» از آنجا اخراج شد.26
این باور باطنیه ملاك درستی و نادرستی تفاسیر بود؛ آنها هر فهمی از آیات قرآن را اگر مستند به سخن پیامبر و ائمه نباشد نادرست می خوانند. نویسنده «كلام پیر» در پاسخ اهل سنت كه فرقه خود را ناجیه معرفی می كنند و اهل سنت و جماعت را پیرو قرآن وحدیث می دانند می گوید:
«این معنی كه شما از قرآن و حدیث فهم می كنید از مصطفی شنیده اید یا از كسی كه از مصطفی شنیده باشد؟…»27
روایات صحابه نمی تواند در تفسیر آیات كارساز باشد، چه اینكه به اعتقاد ناصر خسرو، صحابه در فهم آیات یا یكدیگر اختلاف دارند و نمی توان یكی از نظریات آنها را به عنوان تفسیر آیه قرآن، انتخاب كرد.28
اختلاف مفسران قرآن در نگاه اخوان الصفا دو خاستگاه دارد:
1. اختلاف از آن جهت كه الفاظ در معنی مشترك، متباین، مترادف، متواطئ و یا مشتقند.
2. تفاوت استعداد مفسران در فهم آیات «یرفع الله الذین آمنوا منكم و الذین أوتوا العلم درجات» كاربرد الفاظ مشترك، متباین و… در آیات با نظر داشت مخاطبان است. مخاطبان قرآن هم عوامند و هم خواص، به همین جهت این گونه الفاظ در قرآن به كار می رود تا همگی آیات را در حد خود بفهمند، چنان كه پیامبر فرمود:
«نزل القرآن علی سبعة أحرف، كلّها شاف كاف، و لكل آیة ظاهر و باطن.»29

حادث بودن قرآن

یكی از مباحث پیچیده كلامی كه وجه تسمیه «علم كلام» نیز دانسته شده، حدوث یا قدم كلام خداست.
این بحث نخستین بار از سوی جعدبن درهم و زیر عنوان حدوث قرآن مطرح گردید و واكنشهای متفاوتی را برانگیخت. گروهی حدوث قرآن را باور داشتند و دلایلی بر اثبات مدعای خویش اقامه می كردند و برخی قدم قرآن را تبلیغ می كردند.
اخوان الصفا نیز به این بحث توجه داشتند. آنها حدوث قرآن را با این فرض كه كلام، حروف و اصوات باشد و متكلم آنها را در هوا ایجاد كند، پذیرا بودند و اگر كلامی را كه حروف و اصوات در آن نشانه ها و علامتها است و خود كلام آن معانی است كه در افكار و اندیشه های مردم است مدّ نظر قرار دهیم، در این صورت قرآن مخلوق نیست؛ زیرا در این صورت نمی توان زمانی را فرض كرد كه در آن زمان خداوند به آن معانی آگاه نبوده است. در برابر این دو نگاه به «كلام» برخی كلام را افهام می دانند؛ چه این افهام در قالب لغت باشد و چه در قالب اشاره، بنابراین تعریف كلام خدا عبارت است از افهام خداوند به جبرئیل (و هم چنین در مورد كلام جبرئیل و پیامبر)؛ در نتیجه قرآن مخلوق است.30 ناصر خسرو از دانشمندان بزرگ اسماعیلیه نیز دیدگاه مخالفان و موافقان و دلایل ایشان را می آورد؛ او می نویسد:
«عده ای معتقدند قرآن سخن خداست و آفریده او نیست، چنان كه در «و كلّم الله موسی تكلیماً…» و «اذ قلنا لك إنّ ربّك أحاط بالناس» سخن گفتن خدا آمده است. به باور این گروه، كسانی كه قرآن را سخن خدا نمی دانند و آن را آفریده می خوانند كافرند؛ زیرا منكر قدرت خدا هستند در تكلم كردن.
گروه دوم قرآن را آفریده می خوانند. از منظر این عده چون خداوند جسم نیست و دهان و زبان و… ندارد پس كلام نیست، بلكه مخلوق است و مخالفان از كافران هستند.
متكلمان كه از طرفداران این نظریه و یا از بنیان گذاران این باور هستند این گونه مدعای خویش را مستدل می كنند: قرآن از دو حالت بیرون نیست؛ یا قدیم است و یا محدث، اگر قدیم باشد تعدد قدماء خواهیم داشت؛ یكی خدا و دیگری قرآن، و اگر محدث باشد مدعای ما ثابت می شود. قرآن قدیم نیست و تعدد قدماء باطل است، پس تنها خدا قدیم است و قرآن محدث. قرآن در زمانی هستی نداشت و خداوند به آن هستی داد.
در برابر متكلمان، گروهی تعدد قدماء را نمی پذیرند و قرآن را صفت خدا می دانند نه قدیم. به باور این عده خدا سخن گو است و قرآن سخن خدا، بنابراین قرآن، صفت خداست و چون صفت از موصوف هیچ گاه جدا نمی شود و خدا نیز همیشه بوده و هست، پس قرآن نیز سخن كه صفت خداست همیشه بوده و هست و بنابراین قرآن محدث نیست، پس مخلوق نیست؛ در نتیجه قرآن سخن خداست.»
در ادامه ناصر خسرو پاسخ متكلمان را ذكر می كند و آیات «من ذكر من الرحمن محدث» «و كان أمر الله مفعولاً» «و كان أمر الله قدراً مقدوراً»، «كتاب اُحكمت آیاته» را از دلایل متكلمان بر محدث بودن قرآن می شمارد. همو در پایان بحث این گونه نظریه اسماعیلیان را طرح می كند:
«اما قول حق از متابعان خاندان رسول(ص) آن است كه بدانی كی سخن گوی كی سخن فعل اوست آفریده باری سبحانه است و حجت كوتاه بر درستی این قول، آن است كه سخن گوی چیزی است و سخن نیز چیزی است، و خدای تعالی می گوید: «الله لا اله الا هو خالق كل شیء فاعبدوه». می گوید خدای آن است كی خدای نیست جز او و آفریدگار همه چیزهاست، پس بپرستید مر او را بس. به حكم این آیت، هم سخن گوی آفریده است و هم سخن…»31

سبعة احرف

نظرگاه های متفاوتی در مراد از «سبعة احرف» در روایت پیامبر(ص) آمده است:
«القرآن نزل علی سبعة احرف، كل حرف منها شاف كاف.»
گروهی از مفسران مراد از سبعة احرف را بطون هفت گانه قرآن می دانند. بعضی از قرآن پژوهان، امر، نهی، حلال، حرام، محكم، متشابه و امثال را سبعة احرف معرفی می كنند و عده ای دیگر لهجه های مختلف عربی را سبعة احرف می شناسند. در برابر این مفسران و قرآن پژوهان، اسماعیلیه بر اساس اصل تأویل نظریه دیگری عرضه می كنند. سجستانی یكی از داعیان برجسته عصرفاطمیان سبعة احرف را عبارت از عبارت «كونی قدر» می داند. او می گوید: این عبارت از دو كلمه مذكر «قدر» و مؤنث «كونی» شكل گرفته است، چنان كه هنگام آفرینش، خدا نخست مذكر را آفرید و آن گاه مؤنث را.
در نگاه سجستانی هر یك از حروف این عبارت به واقعیتی اشاره دارد كه با واقعیت حرف دیگر متفاوت است و این واقعیتها در مجموع همان اندیشه های خاص باطنیان است؛ یعنی هفت دوره.
حرف «كاف» به آدم(ع) و مقام او اشاره دارد، حرف «واو» به نوح و مقام های ایشان، حرف «نون» به ابراهیم، و «یا» موسی و مقام های ایشان، حرف «قاف» به عیسی، حرف «دال» به محمد(ص)، و حرف «را»به قائم اشاره دارد.
به باور سجستانی آنانی كه سبعة احرف را به «كونی قدر» تأویل نمی كنند بیراهه می روند؛ زیرا نظریه ای كه سبعة احرف را مطالب هفت گانه قرآن می داند با عقل و نگاه اعراب عصر نزول مخالف است؛ زیرا اینكه گفته می شود آن حرف دلالت برحرام دارد و دیگری به حلال، در خور فهم نیست؛ مگر با تفسیر به رأی، و افزون بر این برخی از اقسام مطالب هفت گانه در قرآن نیست؛ مانند منسوخات (در قرآن آیات منسوخ نداریم) و برخی نیز در یكدیگر تداخل می كنند؛ مانند حلال، حرام و ناسخ كه همگی در محكم و متشابه جای می گیرند و امثالی كه در اقسام متشابه می آید.32

پی نوشت‌ها:

1. ثقة الاسلام، المجالس المستنصریة، 29ـ30.
2. ناصر خسرو، وجه دین،59ـ60.
3. ابوحاتم رازی، الاصلاح، 284؛ ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، 219.
4. ثقة الاسلام، المجالس المستنصریة، 49.
5. علی بن محمد الولید، دامغ الباطل و حتف المناضل، 2/148.
6. علی بن محمد الولید، همان، 149.
7. ناصر خسرو، وجه دین، 58.
8. علی بن محمد الولید، دامغ الباطل و حتف المناضل، 2/207.
9. هبة الله شیرازی، المجالس المؤیدیة، 130.
10. نصیرالدین طوسی، تصورات، 145.
11. ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، 255ـ 256.
12. همان، 239.
13. رسائل اخوان الصفا، 3/488.
14. ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، 224.
15. هبة الله شیرازی، المجالس المؤیدیة (المئة الاولی)، 88ـ89.
16. همان، 14.
17. علی بن محمد الولید، تاج العقائد و معدن الفوائد، 123 ـ 124 و كلام پیر، 114.
18. ابوحاتم رازی، الاصلاح، 71 ؛ منسوب به ناصر خسرو، كلام پیر،114 و علی بن محمد الولید، تاج العقائد و معدن الفوائد، 124.
19. ابوحاتم رازی، الاصلاح، 72.
20. علی بن محمد الولید، تاج العقائد و معدن الفوائد، 124.
21. منسوب به ناصر خسرو، كلام پیر، 116.
22. علی بن محمد الولید، تاج العقائد و معدن الفوائد، 98 ـ 99.
23. سجستانی، ابویعقوب، الافتخار، 55ـ56.
24. قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، 1254.
25. همان، 348.
26. تاریخ اندیشه های كلامی، ترجمه حسین صابری، 161.
27.منسوب به ناصر خسرو، كلام پیر، 28ـ29.
28. ناصر خسرو، وجه دین، 17 ـ 18.
29. رسائل اخوان الصفا، 3/488.
30. همان، 3/517.
31. ناصرخسر، گشایش و رهایش، 75 ـ 82 و ناصر خسرو، وجه دین، 57 ـ 59.
32. سجستانی، ابویعقوب، الافتخار، 47 ـ 56.

مقالات مشابه

سیر تأویل نزد اسماعیلیان

نام نشریههفت آسمان

نام نویسندهمحمدحسن محمدی مظفر, دیانا استایگروالد